* آیه
إِنَّ مَعَ ٱلْعُسْرِ يُسْرًا/ مسلماً با (هر) دشوارى آسانى است شرح/6
* آینه
حکایت؛ مرحوم ملامحمد صالح مازندرانی چندان فقیر و تهی دست بود که از شدّت کهنگی لباس خجالت می کشید که در مجلس درس شرکت کند؛ بلکه می آمد در بیرون مدرس می نشست و به درس استاد گوش می داد و آنچه تحقیق می کرد بر برگ چنار می نوشت. طلّاب گمان میکردند که او برای گدائی آمده که چیزی بگیرد تا آنکه در یکی از ایّام مسأله ای بر استادش ملامحمدتقی مجلسی، مشکل شد، حل آن را به روز دیگر حواله کرد. روز دیگر هم آن مشکل حل نشد و به روز سوّم حواله شد. در این اثناء، یکی از شاگردان گذارش به مدرسه افتاد، دید که ملاصالح عبا را به سر خود پیچیده و برگ درخت چنار زیادی نوشته شده در پیش روی او ریخته، این شخص بر او وارد شد و دو سه برگ چنار را برداشته و دید در آن ها حلّ مسأله مطرح شده ولی در کلاس کسی نتوانسته بود حل کند.
پس آن شاگرد به کلاس وارد شد و شروع کرد به بیان کردن حلّ مسأله که ملامحمدتقی تعجّب کرد و با اصرار گفت: این جواب از تو نیست و از کسی دیگر یاد گرفتهای. بالاخره آن طلبه قضیّه ملاصالح را نقل کرد و آخوند چون از کیفیّت حال ملامحمدصالح آگاه شد و دید در بیرون مدرسه نشسته، فوری فرستاد لباسی برای او حاضر ساخته و او را به داخل مدرس خواست و تحقیق این اشکال را شفاهاً از او پرسید و هنگامیکه پاسخ را صحیح و شیوا شنید، برای او مقرری و ماهانه تعیین کرد تا این عالم بزرگوار بتواند در شرایط مطلوب به درس و بحث ادامه دهد.1
پس از دشواری آسانیست ناچار ولیکن آدمی را صبر باید2
- با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از فقرایی که عالم شدند
- سعدی